آرینا دختر با احساسم بابا محسن بعد از دو روز تعطیلی (پنج شنبه وجمعه) شنبه صبح می ره سرکار. آرینا این دوروز تعطیلی که بابا خونه هست خیلی بهت خوش می گذره. شنبه صبح وقتی از خواب بیدار می شی میای پیشه مامانی و اولین چیزی که میگی اینه بابا؟دد؟ و کل خونه رو دنبال بابائی می گردی و تا تلفنی با بابائی صحبت نکنی آروم نمی شی. &...
استفاده آرینا از اسباب بازی و وسائلش به سبک جدید!!! آرینا از وقتی که توانائی بازی کردن با اسباب بازی و وسائلش را پیدا کرد همیشه از آنها به طریق دیگری استفاده می کنه .اگر باور نمی کنید فقط به نمونه ائی از کاراش نگاه کنید. البته در این عکس بابائی کاملا حواسش به شما هست.در این عکس آرینا نه ماهشه . آرینا در این عکس ده ماهشه . آرینا در این عکس یازده ماهشه . آرینا در این عکس یک سال و چهارماهشه .درحال تماشای تی وی . ...
قندعسل دیشب رفتیم خونه عموجان .زن عموی مهربونت که می دونست علاقه شدید به کیف پیدا کردی کیف مدرسه شیوا(دخترعموی آرینا) رو داد به شما تاحسابی کیف بازی کنی . زن عموبا اشتیاق برات یه مقنعه هم اورد و سرت کردیم تایه عکس دانش آموزی هم بگیری . شیوا جون هم دوتا دفتر نقاشی و چندتا کتاب آموزشی به شما هدیه داد. شیوای مهربونم تو بهترین دختر عموی دنیا هستی . ...
ناز داره مامان دوشنبه شب موقع خوردن شام شروع کردی به بازی. قاشقت رو می ذاشتی داخل بشقاب و بشقاب رو وارونه می کردی تا قاشق از داخل ظرف بیفته پائین و بخندی. یکدفعه بشقاب از دستت اوفتاد وخورد روی ناخن شصت پا...
فسقلی من چندروزه که یاد گرفتی بری سر کمد لباسها ها و همه ی لباسهارو از کمد بکشی بیرون و پخش کنی داخل خونه .درست مثل این می مونه که کمد لباسا منفجر شده . امروز تصمیم گرفتم در اتاق ها رو ببندم تا دیگه نتونی بری داخل اتاق واسه شیطونی. چند دقیقه بعداز بستن در اتاق ها..... آرینا دیدمت که دستهای کوچیکت رو گذاشتی پشت کمرت و اخم هاتم کردی توهم و داری تو راهرو قدم می زنی !!! با این کارت می خواستی عصبانیتت رو نشون بدی. وای وای چه جذبه ای!!! &nbs...
عسلکم بابائی مشغول نماز خوندنه که با عجله میری داخل اتاق و چادرنماز مامانی رو میاری و به بابائی اصرار می کنی که سرش کنه!!! آرینا اصرار از بابائی انکار!!! بالاخره موفق می شی وبابائی چادر سرش می کنه تا دیگه دست از سرش برداری و خیالت راحت بشه!!! آرینا و نماز جماعت. &nbs...